۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

کما

صدا

شیهه هایی عمیق

و کسی

که (تو) نیست

تنها تکثر این یاد در مرده گی هام

در سپیدهای ناممکن وجود

که نیست من و نیست (تو)

شاید وقت گفتن نیست اینجا

تنها

تنها وقت رفتن است

و مردن

شاید شاید

به انتظارت هستم نه

به انتظارم باش که نه

نه هست و نه باش و نه

از تکثیر خودکشی هات به تمام تخت های کم و کوتاه ِ)ایران(

از یاد که نیست و درد که نیست و صدا

آه! صدا در من مرده است

و عشق و نگاه

دیریست

دیری ست

به انتظارم در گور

در کفن پوش راهروهای عفونی(پاک)

و رنگ تب

و رنگ خون

و رنگ خواب

و خدا

آه خدا! که دستهام کور و پاهام لال و دهان که بالا می آورد به معانی از کلمات

من نمی میرد و تو

و پیرمرد هم اتاق که نمی میرد همزمان

و جوان نیست که حیف    و کمپلکس عمری ست سپری (به قول تو)

و ما) نیست بی تعارف

که ناامید

که دور و زود که دیر

اما (تو) و من

آی سی یو و عریانی این کلمات که مهم نیست دیگر

واگیردار و به هم مبتلا

که اکسیژن نمی خواهد حنجره مان

و سوند ماتحت مان

می گویم و تنها (تو) می شنوی(د)

شاید وقت گفتن نیست اینجا

و جای دیگریست

و و و ... ایست

آنجا

آنجا که گفتم

که هستم

"جایی میان زنده گان و مرده گان"

تنها(تو)زنده باش

تنها(تو) بمان

بمان

و تنها
بی مهر (عشق)ِ ِ من!