صدا
شیهه هایی عمیق
و کسی
که (تو) نیست
تنها تکثر این یاد در مرده گی هام
در سپیدهای ناممکن وجود
که نیست من و نیست (تو)
شاید وقت گفتن نیست اینجا
تنها
تنها وقت رفتن است
و مردن
شاید شاید
به انتظارت هستم نه
به انتظارم باش که نه
نه هست و نه باش و نه
از تکثیر خودکشی هات به تمام تخت های کم و کوتاه ِ)ایران(
از یاد که نیست و درد که نیست و صدا
آه! صدا در من مرده است
و عشق و نگاه
دیریست
دیری ست
به انتظارم در گور
در کفن پوش راهروهای عفونی(پاک)
و رنگ تب
و رنگ خون
و رنگ خواب
و خدا
آه خدا! که دستهام کور و پاهام لال و دهان که بالا می آورد به معانی از کلمات
من نمی میرد و تو
و پیرمرد هم اتاق که نمی میرد همزمان
و جوان نیست که حیف و کمپلکس عمری ست سپری (به قول تو)
و ما) نیست بی تعارف
که ناامید
که دور و زود که دیر
اما (تو) و من
آی سی یو و عریانی این کلمات که مهم نیست دیگر
واگیردار و به هم مبتلا
که اکسیژن نمی خواهد حنجره مان
و سوند ماتحت مان
می گویم و تنها (تو) می شنوی(د)
شاید وقت گفتن نیست اینجا
و جای دیگریست
و و و ... ایست
آنجا
آنجا که گفتم
که هستم
"جایی میان زنده گان و مرده گان"
تنها(تو)زنده باش
تنها(تو) بمان
بمان
و تنها
بی مهر (عشق)ِ ِ من!